توماس کوهن (Thomas Kuhn) به زعم صاحبنظران یکى از تأثیرگذارترین فیلسوفان علم در قرن بیستم محسوب مى شود و حتى عده اى بر آن اند که او تأثیرگذارترین و پرنفوذترین فیلسوف علم در این سده بوده است. کتاب ساختار انقلابهاى علمى او یکى از رایج ترین و پراستنادترین کتابهاى دانشگاهى ارزیابى شده است. دیدگاههاى کوهن بویژه آنچه در کتاب مهم و اساسى وى یعنى The Structure of Scientific Revolutions آمده، در حوزه هاى مختلف علوم تجربى و علوم انسانى تأثیر گذاشته است. از باب مثال مى توان به تأثیر آن در الهیات جدید از جمله الهیات متأله بزرگ مسیحى هانس کونگ در کتاب الهیات براى هزاره سوم اشاره کرد. در این کتاب کونگ با ستایش بسیار از عمق اندیشه کوهن بویژه در باب مفهوم پارادایم یاد مى کند. زندگی توماس کوهن در هجدهم ژولای ???? در ایالت اهایوی آمریکا به دنیا آمد. زندگى دانشگاهى اش را در فیزیک آغاز کرد. سپس به مطالعه در تاریخ علم پرداخت و رفته رفته به فلسفه علم روى آورد گرچه در این میان علاقه اش را به تاریخ فیزیک حفظ کرد. در ???? از هاروارد فارغ التحصیل شد. پس از آن، باقى سالهاى جنگ را به تحقیقات مربوط به رادار در هاروارد و سپس اروپا ادامه داد. در ???? در رشته فیزیک فوق لیسانس و در ???? دکترا گرفت. کوهن از آن سال تا ???? براى دانشجویان لیسانس علوم انسانى به تدریس علوم پایه اشتغال داشت. این در واقع بخشى از برنامه آموزش عمومى علم بود که توسط رئیس دانشگاه هاروارد تدوین شده بود. این دوره آموزشى، متمرکز بر مطالعات موردى تاریخى بود و این فرصت را براى اولین بار براى کوهن به وجود آورد که متون علمى تاریخى را به تفصیل مطالعه کند. ادامه دوره تدریس او دراین قلمرو موجب شد که مطالعات و بررسى هایش را در این زمینه گسترش بخشد. در اوایل این دوره کار کوهن معطوف به نظریه ماده و تاریخ اولیه ترمودینامیک در قرن هجدهم بود. او سپس به تاریخ نجوم روى آورد و در ???? نخستین کتابش را با عنوان انقلاب کپرنیکى منتشر ساخت. کوهن در ???? وارد دانشگاه کالیفرنیا در برکلى شد و به تدریس در تاریخ علم پرداخت البته در گروه فلسفه آن دانشگاه. کار و تدریس در گروه فلسفه این امکان را براى او فراهم ساخت که علایق و تحقیقاتش در زمینه فلسفه علم را بسط و گسترش دهد. در برکلى برخى از همکاران کوهن عبارت بودند از استنلى کول (Cuveell) - که کوهن را با آثار ویتگنشتاین آشنا کرد - و پل فایرابند (????-????). کوهن در ???? به بالاترین مرتبه استادى رسمى در آمریکا (Full Professor) رسید. در ???? کتاب ساختار انقلابهاى علمى را در مجموعه «دایرة المعارف بین المللى علوم» که سرپرستى آن را اوتونویرات و رودلف کارناپ بر عهده داشتند منتشر کرد. مفهوم محورى این کتاب پرتأثیر و بحث انگیز آن است که بسط وگسترش علم - در دوره هاى متعارف علم - متأثر از یا مبتنى بر آن چیزى است که کوهن از آن به Paradigm تعبیر مى کند. (پاره اى از معانى این واژه عبارتند از: نمونه عالى، الگو، سرمشق. توضیح تفصیلى مفهوم پارادایم در طول این گفتار خواهد آمد.) کارکرد و نقش پارادایم این است که معماهایى براى حل کردن و نیز ابزارهایى براى حل آنها پیش روى دانشمندان مى گذارد. اما زمانى فرا مى رسد که بحرانى در علم رخ مى نماید، آنگاه که اطمینان به توانایى پارادایم در حل معماهاى خاص نگران کننده (موسوم به anomalies که مى توان آن را به امور خلاف قاعده، خلاف آمد عادت یا بى قاعدگى ترجمه کرد) از کف مى رود. در پى بحران، یک انقلاب علمى روى مى دهد اگر که پارادایم موجود زیر فشار پارادایم رقیب قرار گیرد. کوهن ادعا مى کند علمى را که تحت هدایت و جهت بخشى یک پارادایم خاص است نمى توان با علمى که پارادایم دیگرى به آن جهت بخشیده است قیاس کرد. اصطلاحى که کوهن در این مورد به کار مى برد، incommensurable است به معنى غیرقابل مقایسه یا قیاس ناپذیر. مقصود وى از این اصطلاح آن است که هیچ مقیاس مشترکى براى تئوریهاى علمى مختلف وجود ندارد. نظریه قیاس ناپذیرى - که فایرابند نیز به شرح و بسط آن پرداخت - پاره اى انواع و اقسام مقایسه میان دونظریه را منتفى مى سازد و در نتیجه بعضى از نظرات سنتى راجع به توسعه علمى را رد مى کند مانند این نظر که علم در هر دوره بر پایه دانش هایى که در نظریه هاى پیش تر مطرح شده است ساخته مى شود یا این نظر که تئوریهاى بعدى بیش از تئوریهاى گذشته و ماقبل خودشان به حقیقت نزدیک اند. بیشتر کارهاى بعدى کوهن در فلسفه علم صرف شرح و بسط اندیشه هاى مطروحه در ساختار انقلابهاى علمى شد گرچه پاره اى از آنها مثل نظریه قیاس ناپذیرى مورد اصلاح و تجدید نظرهایى قرار گرفت. اگرچه «ساختار انقلابهاى علمى» با اقبال و توجه فوق العاده رو به رو شد واکنش هاى منفى اى هم برانگیخت: از آنجا که پیروى از قواعد (منطق، قواعد روش علمى و امثال اینها) شرط لازم و ضرورى (sine qua non) عقلانیت محسوب مى شد ادعاى کوهن مبنى بر اینکه دانشمندان در رسیدن به تصمیم هایشان قواعدى به کار نمى برند در حکم این ادعا تلقى شد که علم غیرعقلانى است. رد تمایز میان کشف (discovery) و توجیه (justification) نزد کوهن نیز مزید بر علت بود. (مقصود از رد این تمایز آن است که مانمى توانیم میان روند و جریان روانشناختى طراحى یا رسیدن به یک اندیشه و نظریه از یک سو و جریان منطقى توجیه یا اثبات آن از سوى دیگر تمایز قائل شویم). نکته مناقشه برانگیز دیگر نظریه قیاس ناپذیرى بود که پاره اى از مقایسه هاى میان تئوریهاى علمى را غیرممکن مى شمرد. کوهن در ???? برکلى را ترک کرد و به عنوان استاد فلسفه و تاریخ علم وارد دانشگاه پرینستون شد. در سال بعد یک اتفاق مهم افتاد که به شهرت بیشتر کوهن در میان فلاسفه کمک کرد: در همایشى بین المللى راجع به فلسفه علم در کالج بدفورد لندن قرار شد بحثى میان کوهن، فایرابند و لاکاتوش صورت گیرد. فایرابند و لاکاتوش در این همایش شرکت نکردند و از همین رو بحثها و سخنرانى ها بر کار کوهن متمرکز شد. افزون بر این مباحثه میان کوهن و کارل پوپر که در آن دیدگاه هایشان با یکدیگر مقایسه شد به روشن شدن بیشتر اهمیت رهیافت کوهن یارى رساند. این مقالات به همراه آثار فایرابند و لاکاتوش چندسال بعد در کتاب نقادى و رشد معرفت به سرپرستى لاکاتوش و آلن مازگریو منتشر شد (????). در همان سال چاپ دوم ساختار انقلاب هاى علمى منتشر شد که شامل یک پى نوشت مهم بود. کوهن دراین پى نوشت مفهوم پارادایم را بیشتر تشریح کرد و براى اولین بار به کارش صریحاً یک عنصر ضدواقع گرا (anti-realist) بخشید با رد و نفى انسجام این نظر که تئورى ها مى توانند کم و بیش نزدیک به حقیقت محسوب شوند. مجموعه اى از مقالات کوهن در فلسفه و تاریخ علم در سال ???? باعنوان The Essential Tension منتشرشد. سال بعد دومین تک نگارى تاریخى او تحت عنوان نظریه جسم سیاه و گسست کوانتومى به چاپ رسید. در ???? به سمت استادى در MIT (مؤسسه تکنولوژى ماساچوست) منصوب شد. کوهن در سراسر دهه هاى ???? و ???? راجع به مباحث گوناگونى درتاریخ و فلسفه علم کارکرد. ازجمله به بسط و شرح مفهوم قیاس ناپذیرى پرداخت. او دراواخر عمر روى دومین تک نگارى فلسفى اش کارمى کرد که مربوط مى شد به نگرشى انقلابى راجع به دگرگونى ها و تحولات علمى. کوهن در هفدهم ژوئن در اثر بیماری سرطان ???? درگذشت.
|